وب سایت روستای شهید پرور ارتش آباد

www.arteshabad.blog.ir
وب سایت روستای شهید پرور  ارتش آباد
اینجانب سعید رضائی ساکن استان گیلان،برای حفظ اصالت خود این وب سایت را ایجاد نمودم . به امید خدا در آن قصد دارم که نام روستای ارتش آباد را گسترش دهم و این روستای زیبا و با صفا را به همه مردم بشناسانم .

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسمه تعالی

در سال دولت و ملت ،همدلی و همزبانی و با عنایت حضرت حق ،مراحل نصب کنتور گاز در روستای ارتش آباد آغاز گردید .با تلاش مسئولین محترم، این روستا هم از این نعمت الهی بهرمند گردید.

آغاز واگذاری این نعمت الهی را به تمام مردم این روستا تبریک عرض نموده و از همه کسانی که در این عرصه قدم برداشتند تشکر می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۵
سعید رضایی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۴
سعید رضایی

از تهران به سمت غرب که حرکت می کنیم نزدیک به 270 کیلومتر را پیش رو داریم. وارد استان قزوین می شویم و در جاده قزوین-همدان به راهمان ادامه می دهیم تا اینکه به بخش آبگرم می رسیم. اینجا منطقه خرقان است که سمت راست جاده را خرقان غربی و طرف مقابل را خرقان شرقی می نامند. پس از طی حدودا 25 کیلومتر در محدوده خرقان شرقی و با گذشتن از چندین روستا وارد روستای ارتش آباد (سگمس آباد سابق seimasabad) می شویم.

     در ابتدا سر در زیبایی منقش به تصویر شهید طیب حاج رضایی نظرمان را به خود جلب می کند و در کنارش مشخصات کلی این روستا، از قبیل "جمعیت: 2800 نفر فصلی 1900 نفر دائم، تعداد خانوار 400، مساحت: یک کیلومتر مربع".

     با پشت سر گذاشتن چند پیچ تند، جاده وارد جنگلی زیبا می شود. از روی پلی که در مقابلمان بود گذشتیم و دوباره وارد جنگل های انبوه و سرسبز شدیم. هر چند روزهای آخر تابستان بود ولی با نسیم تقریبا سردی که می وزید، غافلگیر شدیم. طبیعت زیبا و منحصر به فرد این روستا در آن منطقه ی تقریبا خشک کوهستانی مدیون آب فراوانی است که از چشمه ای معروف  به نام "چشمه علی" در قسمت شرقی روستا جاری می باشد، چشمه ای که مردم این خطه برای آن ارزش و تقدس خاصی قائل اند و ظاهرا نذوراتی مانند قربانی کردن گوسفند را در آنجا ادا می کنند و در مجموع، اوقات فراغت اهالی منطقه هم در کنار چشمه و چمنزارها و جنگل های اطراف آن سپری می شود. سالیان سال است که آب سرد و گوارای "چشمه علی" جاریست و این آب پس از زمین ها، مراتع و جنگل های ارتش آباد، دیگر روستاهای پایین دست را نیز سیراب می کند.

     خلاصه در حین گذر از زمین های سرسبز اطراف جاده و در ورودی اصلی روستا، سردر دیگری را می بینیم که نوشته آن از این قرار است:

                                       "به زادگاه شهید طیب حاج رضایی خوش آمدید"

     آری، شهید طیب همان طیب خان معروفی که اوصافش را کمتر کسی است که نشنیده باشد، کسی که مرام و منش او زبانزد خاص و عام بوده و هست. از او به عنوان یکی از اولین شهدای انقلاب اسلامی ایران یاد می کنند. وی در دوران طاغوت شخصیت متنفذی داشته و در میادین تره بار تهران دارای ارج و قربی وافر بوده است. از او به عنوان اولین وارد کننده موز به ایران یاد می کنند و خلاصه فردی پرآوازه به شمار می رفته است. نقل است در زمان تولد فرزند محمد رضا شاه پهلوی در بیمارستان شهید اکبر آبادی (فرح سابق)، به دستور طیب! خیابان های اطراف بیمارستان را آذین می بندند و جشنی به پا می کنند و...

     رژیم شاهنشاهی با سوء استفاده از نفوذ طیب در بین مردم، از وی می خواهد تا اغتشاشات مردمی آن زمان را گردن بگیرد و در اذهان عمومی اینگونه القاء کند که از امام خمینی بابت این کار پول دریافت کرده است و در حقیقت امام (ره) مسبب همه ی آن وقایع بوده است!

     ولی طیب زیر بار زور و نیرنگ دربار نرفته و اینگونه بیان می دارد که: "من این سید بزرگوار را ندیده ام و به فرزند حضرت زهرا(س) تهمت نخواهم زد". به این ترتیب مسیر زندگی طیب، تغییر می کند و طیب، طیب می شود. در نهایت با همین بهانه وی را دستگیر و پس از شکنجه فراوان او را در 11 آبان 1341 شمسی تیرباران می کنند. پس از آن بود که حضرت امام از وی به عنوان "حر زمان" یاد کردند و لقب "شهید" را به ایشان دادند.

     "ناگفته نماند، در زمان نگارش این یادداشت، خواهر زاده آن شهید بزرگوار، به نام حسن آقای رضایی که نسبتی هم با نگارنده داشت، دار فانی را وداع گفت. درگذشت ایشان به عنوان تنها کسی که هماره سعی در زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهید طیب را داشت، ذهن نگارنده را معطوف به نگارش این وجیزه کرد."

     بر اثر زلزله ی شهریور سال 1341 محل اصلی این روستا ویران می شود و معروف است که ارتش شاهنشاهی، این روستا را به عنوان یک نمونه از نو می سازد و به همین دلیل نام "ارتش آباد" را برای آن انتخاب می کند. روستائیانی که سن و سالی از آنها گذشته یادآور می شوند که در آن زمان برای افتتاح روستای جدید قرار بوده شخص ارتشبد حجازی بیاید ولی وی پس از اطلاع از اصالت طیب و از ترس انتقام همشهریان آن شهید بزرگوار در مراسم حاضر نمی شود.

     در ضلع غربی ارتش آباد، کمی آن طرف تر از مزار شهدا و اهل قبور  هنوز ویرانی ها و بقایای روستای قدیم (سگمس آباد) به چشم می خورد. البته با تجدید بنای این روستا پس از آن زلزله معروف، ارتش آباد با مدل شهرسازی جدید و بعضا خانه های شیک امروزی بیشتر به یک شهر کوچک شباهت دارد تا یک روستا، یک خیابان اصلی، یک بلوار و رودخانه ای در وسط آن، کوچه های موازی و منتهی به این رودخانه، جدول بندی وآسفالت خیابان ها، سنگفرش پیاده روها و... همچنین از جمله امکانات اینجا می توان به مرکز مخابرات و پست بانک، مرکز بهداشتی و درمانی، مرکز پخش فراورده های نفتی و سیمان منطقه، شرکت تعاونی و پخش کود شیمیایی، دفتر دهیاری و شورای روستایی، دفتر بیمه تأمین اجتماعی روستائیان، مدارس روزانه و شبانه روزی، مجموعه ورزشی، مسجد جامع و حوزه مقاومت بسیج و... اشاره کرد.

     بله، اینجا ارتش آباد است. روستایی با بیش از ۷۵۰ سال قدمت تاریخی؛ روستایی که بزرگوارانی از نسل رسول الله(ص) را با خدمات ارزنده ی باقیات و صالحات، به یادگار داشته و دارد؛ روستایی با مردمان با صفا، ساده و خونگرم؛  روستایی که مردمش با افتخار از نسل سادات و شهید طیب یاد می کنند؛ روستایی که در دوران دفاع مقدس نیز شهدای زیادی را تقدیم این مرز و بوم کرده است، شهدایی که نامشان زینت بخش خیابان ها و کوچه های روستای ارتش آباد است. اینجا ارتش آباد...

          روستای دل آرام وطن، ارتشآباد است           صد روستا فدایش که چنین با برکات است

          صد روستا صفا دارد و صد باغ جلالی             هر خانه به باغ ماند و هر باغ، دهات است

          صحرا همه سر سبز شده با عطر دل انگیز      در دیده ی بیننده، بهار صلوات است

          سرمنشأ فیض است و حیات، آب روانش        از چشمه فیاض علی، در حرکات است

          یک لحظه فراموش مکنید حب علی را            آرامش جان، حب علی وقت ممات است

شاعر: حاج قنبر رضایی 

تصاویر: مهندس بهنام کرمی

برگرفته شده از سایت :http://reza-news.blogfa.com

 

شعری برای ارتش آباد

سگمس آباد آن ده سابق که بود         زلزله آمد خرابی ها نمود

مردمان سگمس آباد عزیز                 یک شبه گشتند در دم ریز و ریز

جملگی آواره گشتند یکشبه              زلزلت زلزال خواندند یکشبه

در زمان اخرجت اثقالها                    مردمان گفتند باهم مالها

گوئیا آنان شنیدند بارها                   که خداوندت به او اوحی لها




۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۸
سعید رضایی